𝐒𝐜𝐚𝐫𝐲 𝐅𝐚𝐦𝐢𝐥𝐲

خوش اومدید اینجا یک وب اکیپ خانوادگی است خوشحال میشم به جمعمون بپیوندین:)

𝙽𝚘𝚟𝚎𝚕(𝚃𝚠𝚘 𝚏𝚛𝚒𝚎𝚗𝚍𝚜 𝚒𝚗 𝚊 𝚛𝚘𝚖𝚊𝚗𝚝𝚒𝚌 𝚛𝚎𝚕𝚊𝚝𝚒𝚘𝚗𝚜𝚑𝚒𝚙) 𝙿𝚊𝚛𝚝𝟷

𝙽𝚘𝚟𝚎𝚕(𝚃𝚠𝚘 𝚏𝚛𝚒𝚎𝚗𝚍𝚜 𝚒𝚗 𝚊 𝚛𝚘𝚖𝚊𝚗𝚝𝚒𝚌 𝚛𝚎𝚕𝚊𝚝𝚒𝚘𝚗𝚜𝚑𝚒𝚙) 𝙿𝚊𝚛𝚝𝟷

ادامه؟!

𝙰𝚞𝚝𝚑𝚘𝚛'𝚜 𝚠𝚘𝚛𝚍𝚜:

سلام مرسی که وقت گذاشتید و میخواهید تیکه ای کوچک از رمان جدیدم را مطالعه کنید.این رمان درباره دختری به نام(ملودی کافل)هست.من در پست معرفی این رمان شخصیت ها را معرفی کردم از جُملهِ نقش اصلی(ملودی کافل) ملودی دختری زیبا و مهربون است.مثل اکثر شخصیت اصلی رمان های دیگر.این رمان شاید داستان مشابه ای با رمانهای دیگه داشته باشد ولی من در تلاشم که رمان  بسیار خوبی  را ارائه بدهم.برای اینکه بتوانم داستان پرشور و اشتیاقی بنویسم نیاز به حمایت دارم.پس خواهش من از شما ببینده های عزیز این است که در صورت علاقه این رمان را حمایت کنید.ممکن است شما از این رمان و روندش خوشتان نیاید بنابراین با ارسال نظر خود در قسمت کامنت ها نظر خود را باما به اشتراک بگذارید.

𝚃𝚑𝚎 𝚋𝚎𝚐𝚒𝚗𝚗𝚒𝚗𝚐 𝚘𝚏 𝚝𝚑𝚎 𝚗𝚘𝚟𝚎𝚕:

از زبان ملودی کافل:

ساعت 6:45 دقیقه صبح بود.با خوشحالی از روی تخت بلند شدم.تخت را صاف و مرتب کردم.چشمانم را مالوندم و به سمت حمام رفتم.یک دوش آب گرم گرفتم و حوله را دور خودم گرفتم.مسواک زدم و روتین پوستی را انجام دادم.لباس هایم را اتو زدم و پوشیدم.میکاپ ساده انجام دادم.گوشیم را به همراه ایرپاد و کیف مدرسه ام برداشتم و کفشاهیم را پوشیدم.من همیشه صبحانم را در کافه ای که روبروی خونه ام هست میخورم.اسم اون کافه(Xuan)ژوان بود.از نظر من بهترین بیکن هارو اونجا داره.زنگ رو زدم و گارسون اومد.

گارسون:خانم چی میل دارید ؟

ملودی:همون همیشگی لطفا

گارسون:چشم خانم تا چند دقیقه دیگر برایتون میارم.

من هم سرم را به نشانه تایید تکان دادم.گوشیم رو چک کردم.یک تماس از دست رفته از ایان.ایان بهترین دوستمه یک جوری مثل برادر نداشتمه .مَنو ایان از کلاس شیشم دوستیم.سریع به ایان زنگ زدم.

ملودی:سلام جوجه تیغی چخبر؟

ایان:سلام اژدها هیچ خبر فقط اینکه تو امروز برام تکالیف میفرستی؟

ملودی:چطور مگه؟

ایان:آخه میخوام امروز مدرسه رو بپیچونم.بعدا میگم چرا.

ملودی:وایسا میام باهم حرف میزنیم.الان باید غذا بخورم. بای

ایان:باشه بای

غذام رو آوردن وکثل همیشه بیکن با تخم مرغ سرخ شده ،یک لیوان قهوه هم کنارش.با لذت شروع به خوردن کردم.

بعد از اینکه غذام تموم شد بهسمت مدرسه رفتم.مشتاق بودم ببینم ایان چرا میخواد مدرسه رو بپیچونه.ولی خب اون همیشه همینه.

.........................................................................................................

تموم شد کم بود ولی اوایل اینطوریه.این رمان هر شنبه منتشر میشه وامیدوارم حمایت بشه.