𝐒𝐜𝐚𝐫𝐲 𝐅𝐚𝐦𝐢𝐥𝐲

خوش اومدید اینجا یک وب اکیپ خانوادگی است خوشحال میشم به جمعمون بپیوندین:)

𝙽𝚘𝚟𝚎𝚕(𝚃𝚠𝚘 𝚏𝚛𝚒𝚎𝚗𝚍𝚜 𝚒𝚗 𝚊 𝚛𝚘𝚖𝚊𝚗𝚝𝚒𝚌 𝚛𝚎𝚕𝚊𝚝𝚒𝚘𝚗𝚜𝚑𝚒𝚙) 𝙿𝚊𝚛𝚝2

𝙽𝚘𝚟𝚎𝚕(𝚃𝚠𝚘 𝚏𝚛𝚒𝚎𝚗𝚍𝚜 𝚒𝚗 𝚊 𝚛𝚘𝚖𝚊𝚗𝚝𝚒𝚌 𝚛𝚎𝚕𝚊𝚝𝚒𝚘𝚗𝚜𝚑𝚒𝚙) 𝙿𝚊𝚛𝚝2

ادامه؟!

The beginning of the second part:

از زبان ملودی:

به مدرسه رسیدم.یهو یک فَرد با سرعت نور از کنارم رد شد.تا سرم را چرخوندم متوجه ایان شدم.

ایان:سلام خانم کوچولو صبحتون بخیر...

ملودی:صبح توهم بخیر غول بیابونی....کارم داشتی؟

ایان : اینجا نمیشه بیا بریم اون طرف تر 

ملودی:چقد مشکوک میزنی.....عه آنجلا!!

آنجلا سرش را برگرداند.زمانی که با ملودی رو درر و شد  یک اتفاقی افتاد  .......

ایان دستش را روی کمر ملودی گذاشت و اورا بوسید.ملودی کاملا قرمز شده بود.

ملودی:این....این چ..ه گوهی بود خوردی پسره عوضیییییی

ایان:این همون کار بود .آروم باش برات توضیع میدم...

زمانی که وارد پاتقشون شدن ملودی به اون نگاه نمیکرد.

فضای سنگینی بود.ملودی ناراحت بود.ایان هم همینطور

ولی ایان قبول داشت کارش درست نبود.هم اون هارو به 

چشم خواهر و برادر میدیدن ولی حالا.......

ایان:متاسفم من فقط میخواستم حرص آنجلا رو در بیارم....میدونم گند زدم شرمنده

ملودی:یعنی چی میخواستم حرصشو در بیارم؟اون با استفاده از من؟تو کی هستی؟تو...تو دیگه داداش من نیستی..

ایان جدی بودن رو در چشمانش میدید..اما اونها هنوز باهم زندگی میکردن...

ایان با این کارش مرتکب اشتباه بزرگی شد.

.................................................................................................

کم بود اره ولی حمایت نمیشه اصلا